چالشها و فرصتهای آموزش عالی

مسائل آموزش عالی ایران

چالشها و فرصتهای آموزش عالی

مسائل آموزش عالی ایران

چالشها و فرصتهای آموزش عالی

در این صفحه به بررسی شرایط ، نقد، پیشنهادات، چالشها و فرصت های نظام آموزشی بخصوص در حوزه آموزش عالی(دانشگاهی) کشور بلحاظ موضوعات مبتلا به و مورد توجه متخصصان در توسعه و برنامه ریزی آموزش عالی ( در حیطه اهداف، چشم انداز، سیاست ها، ساختار ، سطوح مدیریتی ، برنامه ها، طرح ها و تاثیرات محیطی و بیرونی بر سیستم) می پردازم. ضمن اینکه کلیه مطالب صرفا منعکس کننده دیدگاه و نظرات شخصی نگارنده است. و ممکن است با دیدگاه فردی و یا سازمانی اشخاص حقیقی و حقوقی متفاوت باشد.

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «آینده آموزش عالی ایران» ثبت شده است

بسمه تعالی


 در بررسی سیر تاریخی آموزش عالی و دانشگاهی و بویژه در کشور عزیزمان ایران، بسیار جای تمایز خواهد بود که دانشگاه را از زاویه یک " سازمان " آموزشی و مقرراتی لحاظ  کنیم یا " نهاد " علمی و فرهنگی، که به علم و فرهنگ جامعه بشری خدمت کرده است. با این لحاظ، دانشگاه با زاویه نگاه سازمانی آموزشی و دارای قوانین حقوقی و مکتوب و با اعطای درجه علمی یا همان دانشنامه به فارغ التحصیلان، نزدیک به مفهوم امروزی، از قرن سیزده ام میلادی در اروپا شکل گرفت. که مقدمه دوران رنسانس و تحولات چند قرن بعد غرب گردید. در همان روزگاران کشور ما دانشمندان بزرگی مانند: ابن سینا، فارابی، بیرونی، غزالی، بوزجانی، خواجه نصیر الدین طوسی، نجم الدین کبری، قطب الدین شیرازی و در حوزه شعر و ادبیات، سعدی، حافظ، ابوسعید ابوالخیر، خواجه انصاری، جامی، عراقی و... را در فاصله چند قرن داشته است. بدین لحاظ هم، تربیت و آموزش این دانشمندان مسلما در بستری بوده است که اگر نام و تعبیر امروزی دانشگاه را نداشته اند اما حقیقتأ اصالت آموزش عالی امروزی را داشته اند.


اما در اواخر قرون وسطی علیرغم فشارهای کلیسا در امور مذهبی و تفتیش عقاید، آثار دانشمندانی چون کوپرنیک در نجوم، وسالیوس و ویلیام هاروی در پزشکی، گالیله و یوهان کپلر و هانس لیبرشی در ستاره شناسی و نیوتن در فیزیک، آغاز گر" انقلاب علمی " در جهان بود که دانشمندان را در مقابل با عقاید سنتی و خرافاتی کلیسا قرار داد. در ادامه و قرن هفده ام میلادی، دوران دانش نوین  در غرب شکل گرفت. با این حال در این قرن اروپا درگیر مسائل جنگ سی ساله ، جنگ داخلی انگلستان، جنگ های عثمانی و سایر بحران ها بود و آن چنان آموزش عالی رشد نکرد. اما در قرن هجده ام به صورت خارق العاده ای بشر توانست سطح علم و دانش را گسترش دهد. و علم را با عمل تلفیق کند. در این قرن" انقلاب صنعتی " از انگلستان آغاز شد. از یک طرف ماشین بخار اختراع شد و از طرفی دیگر پیانو، جهان دچار تغییر و آماده تحول شد. انگلستان یک چهارم کره زمین را در سیطره استثمار خود گرفت و امپراتوری های صفویه ، عثمانی ، چین و هند بسوی افول و نابودی گام بر داشته بودند. از طرفی هم بشر گام های اولیه علوم پیشرفته را برمی داشت. اختراع ماشین چاپ سنگی، کشتی بخار، عینک دو کانونی، ابزارهای ناوبری دریایی و همچنین کشف اکسیژن، فتو سنتز و قوانین بقای جرم در شیمی، روزها و سالهای بهتری از پیشرفت علوم را نوید می داد.


قرن نوزده ام میلادی، پایان امپراتوری های عثمانی، اسپانیا، پرتغال و مغول بود و مطالعات علمی در حوزه برق، نفت و فولاد شکل قدرت در جهان را تحت تاثیر قرار می داد. آلمان ، ژاپن و آمریکا امپراتوری های نوین جهان می شدند. مترو (راه آهن زیر زمینی) و لامپ های پرنور خیابان های لندن گویای رشد و توسعه صنعتی در اروپا و در ادامه با پایان جنگ داخلی در آمریکا بود. کشورهای مستقل بسیاری در اروپا و کشور کانادا در قاره آمریکا شکل گرفتند. و در مجموع، جهان در جنگ و استعمار ناشی از زیاده خواهی و قدرت طلبی غرب، دوران سختی را سپری می کرد. از طرفی هم مشهود بود که  کشورهای چین و روسیه به لحاظ پیشرفت های علمی و تکنولوژیک قادر نیستند هم پای اروپا و امریکا گام بردارند. با اینحال  در حوزه علم ، در این قرن، حرفه "علم شناسی"  و "  دانشمند " معنا گرفت. در این عصر مطالعات منحصر به فردی در رشته های مختلف و توسط نوابغ بزرگ صورت پذیرفت. از داروین، نیچه، شوپنهاور، کارل مارکس، هگل، آگوست کنت در فلسفه تا جاکوب بالمر، آووگادور، بکرل، ماری کوری، گاوس، هانریش هرتز، ویلیام تامسون، لرد کلوین در فیزیک و ریاضی همچنین مندلیف، ون لیبرگ، پیرکوری در شیمی و چارلز دیکنز، مارک توین، جین آستن در ادبیات؛ بتهوون، ایلیچ، چایکوفسکی شوپن، واگنر در موسیقی و ادیسون، گراهام بل، نیکولا تسلا بعنوان مخترع و لویی پاستور، ارنست هکل، روبرت کخ، جان اسنو در پزشکی و البته که صدها دانشمند بنام دیگر که زمینه ساز پیشرفت های چشمگیر قرن بیستم بودند.


در قرن بیستم، بشر توانست امکان دسترسی  به فضا را هم داشته باشد. به آنجا سفر کند و ماهواره بفرستد. تلاش و اشتیاق انسان برای کسب علم و مطالعات تحقیقاتی به سمتی خطرناک سوق داده شد. هرچه انسان بیشتر می دانست بیشتر حرص قدرت و طمع ثروت او را می بلعید. مخرب ترین و پیشرفته ترین سلاح ها را بشر در این  زمان ساخت. بمب های بیولوژیکی، شیمیایی و هسته ای و جنگنده های بمب افکن، میلیونها کشته در جنگ های جهانی برجا گذاشت. پس از جنگ جهانی دوم، جهان بیش از هر زمانی در طول تاریخ تشنه و محتاج صلح و آرامش بود. ایدئولوژی های سیاسی افراطی که بدنبال کسب قدرت از طریق تحریک احساسات، سوءاستفاده از جهل و نا آگاهی اقشار جامعه، و حتی توسل به فشار، زور و خشونت بودند، شصت میلیون کشته برجای گذاشتند. و هزاران شهر و آبادی را ویران کردند. احساس صلح و دوستی، وحدت و برابری، آرامش و پیشرفت در قاره سبز اروپا منجر به یک توافق متحد و یکپارچه و شکل گیری اتحادیه اروپا شد. و پیمان نظامی ناتو برای دفاع  از کشورهای اتحادیه اروپا با رویکرد « یکنفر برای همه  و همه برای یک نفر» شکل گرفت و آنقدر جذاب بود که بازمانده امپراتوری بزرگ عثمانی، کشور ترکیه امروزی دهها سال است، برای پیوستن به این اتحادیه سرو دست می شکند. و اتحادیه اروپا معشوقه ای که ترکیه را با دست پس میزند و پایش پیش می کشد. اما در حوزه پژوهش ها و اکتشافات علمی نیز، فرضیه نسبیت و مکانیک کوانتوم،  باعث تامل بیشتر دانشمندان در شناخت جهان پیچیده گردید. هواپیما های فوق العاده پیشرفته ساخته و اتم شکافته شد. فناوری های نوین مانند تلفن، رایانه و اینترنت و توسعه بهداشت و علوم پزشکی، رفاه اجتماعی و مصرف گرایی ارمغان تلاش های علمی و پژوهشی حداقل دو قرن اخیر بود. اما همچنان کره زمین و طبیعت فوق العاده زیبای زمین با همه منابع شگفت انگیزش که از نعمت های خداوند متعال است در دستبرد بیرحمانه و ادامه غارت انسان قرار داشت. همچنان هر چقدر علم پیشرفت می کرد مشکلات بشر هم پیچیده تر و درهم تنیده تر می شد.

 

اما اکنون در قرن بیست و یکم با چالش های ویژه ای مواجهه هستیم. یک ویروس ناشناخته و مرموز (کرونا ویروس )جهان را با تمام پیشرفت های نوین به نحو غیرقابل باوری به اختفا و قرنطینه بین المللی می کشاند. بخاطر ارتباطات گسترده و مراودات ناگزیر جوامع بشری و کشورها در مدت زمانی بسیار کوتاه این ویروس به نحو پاندمی سرایت می کند. گرم شدن زمین، آلودگی آب و هوا، تغییرات اقلیمی، استعمار منابع زمین، تضییع حقوق سایر موجودات زنده و حتی سلب حق حیات آنها، جسارت وقیحانه انسان در دستکاری های ژنتیکی بر روی حیوانات و گیاهان و سایر معضلات زیست محیطی، بدون شک تبعاتی خواهند داشت که نیاز به آمادگی بشر دارد. منفعت طلبی و سلطه طلبی در بین انسانها باعث گسست های اجتماع بشری، ایجاد شکل نوین برده داری، استعمار و نژاد پرستی شده است. و لذا می بینیم در کشوری که بزرگترین ابرقدرت اقتصادی و علمی و پیشرفته ترین کشور جهان خود را می داند، فردی به ریاست جمهوری می رسد که اصلا اعتقادی به گرمای زمین و سوراخ شدن لایه ازون و گازهای گلخانه ای ندارد و کشورش را از تعهدات حقوقی و بین المللی ، توافق پاریس خارج می کند.  یا در اروپا، زمزمه های فروپاشی اتحادیه اروپا به گوش می رسد و تمایلات ناسیونالیستی و فاشیستی دوباره توسط برخی سیاستمداران در کشورهای اروپایی در سطح جامعه ترویج می یابد که طرح برگزیت و خروج انگلستان از اتحادیه اروپا، آغازگر تبعاتی در آینده در ابعاد مختلف و در سطح اروپا و بین الملل خواهد شد. یا تمایل و سرازیر شدن سیل مهاجران تهدیدی برای اروپاست. انسان های مهاجری که به امید زندگی و فردای بهتر، در برهه هایی بازیچه  دست سیاستمداران می شوند. مانند اقدام ترکیه در باز کردن مرزهایش با یونان و هدایت اجباری مهاجران بسمت اروپا در آغاز سال ۲۰۲۰ با هدف امتیاز گیری از غرب و یا از دست رفتن هزاران انسان و کودک در قاچاق انسان از کشوری به  کشور دیگر مانند مکزیک به امریکا، یا از قاره ای به قاره دیگر مانند: مهاجرت از آفریقا به اروپا، از آسیا به اروپا و یا از آفریقا و آسیا به استرالیا، و لذا از یکطرف افزایش سطح بهداشت و درمان باعث افزایش جمعیت و امید به زندگی می گردد و از طرف دیگر افزایش فقر و گرسنگی و مهاجرت را بدنبال دارد. یکطرف  توسعه تکنولوژی و فناوری است و آن طرف بیکاری و وابستگی، یک سمت پیشرفت علم و هوش مصنوعی است و سمت دیگر تسلط شرکت ها و سیستم ها، در کنترل و دستکاری انسان ها و دسترسی به منابع اطلاعاتی خصوصی افراد جامعه و سوءاستفاده از آنها، امروز زمانی فرا رسیده است که معضلات فراروی بشر ناشناخته تر از همیشه است و زمانی است که پیش بینی آینده حتی در کوتاه و میان مدت بسیار دشوار شده است.
آموزش عالی با پس زمینه ی تمامی این موضوعات، به صورت کاملا اصولی و برنامه ریزی شده آمادگی ایفای نقش خود را دارد. مطالعات دانشگاهی در ابعاد مختلف نیازهای جامعه بشری بصورت مستمر در فضای آکادمیک انجام می شود. پژوهش های بسیاری در حوزه " آینده نگاری  " با مطالعات آینده های ممکن که ساخته دست انسان خواهد بود و بشر توانایی تعیین جهت و کمیت و کیفیت و همچنین قدرت کنترل آنرا خواهد داشت.  و آینده های مطلوب و آرمان گرایانه که بشر تلاش می کند با گسترش تخیل و علم خود آنرا بسازد. و در عین حال، با هزاران سناریو در مراکز دانشگاهی تخصصی با هزینه های تحقیقاتی هنگفت، انجام می شود. و در آینده، غرب با همین توان علمی و دانشگاهی خود، قادر خواهد بود برای جهان مشخص کند که  " ثروت  " چیست؟ این همان " تغییر بنیادین ثروت " در شکل و مفهوم خواهد بود. در واقع «علم » این توانایی را خواهد داشت که در آینده ای هرچند دور یا نزدیک، نفت و گاز و یا حتی سایر انرژی ها و منابعی را که کشورهای در حال توسعه و جهان سوم به چشم ثروت های خود می بینند، را بی ارزش و بی اعتبار کند. تا همچنان این کشورها، فقیر و وابسته بمانند. و از آنطرف کشورهای  توسعه یافته و فوق پیشرفته جهان با علم، هوش مصنوعی، تکنولوژی و فناوریهای انحصاری، پروداکت هایی را به جهان عرضه می نماید که  معرف " اشکال نوین ثروت " هستند. و باز در این چرخه، کشورهایی پیشرفته و ثروتمند و ابرقدرت خواهند بود که توانایی تولید این ثروت های نوین را داشته باشند.


در یادداشتی دیگر تلاش خواهم کرد تا تاثیرات پاندمی کرونا در آموزش عالی را ارزیابی کنم. اما بارز ترین و بزرگترین یادآوری  که ویروس کرونا متوجه جامعه نمود، این نکته است، که با ارزش ترین ثروت هر جامعه ای " سرمایه انسانی توانمند " است. انسان های توانمند، دارای تخصص و تعهد هستند. آنها با ایمان و اعتقاد در سخت ترین شرایط ایستادگی می کنند و شکی نیست که همین سرمایه انسانی توانمند راه درمان و غلبه بر ویروس را هم به اذن الهی کشف خواهد کرد. آموزش عالی و دانشگاه همانطور که سابقأ عرض کردم مکان تلاقی علم و فرهنگ است که دانشجوی ما با علم به دانش و تخصص دست خواهد یافت و با مؤلفه های فرهنگ ایرانی-اسلامی به ایمان و تعهدی که شخصیت او را می سازد مبدل به انسانی توانمند می گردد. و باید با تلاش و کار هدفمند و اصولی، نظام آموزش عالی  ایران را به جایگاه شایسته و مطلوب آن برسانیم.

 

مسعود رامرودی
۰۱ ارديبهشت ۹۹ ، ۲۱:۵۸ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

بسمه تعالی


واقعیت این است که برای اصلاح و تغییر ساختار و مسیر آموزش عالی کشور، که دانشگاهی کارآمد و اثربخش را در باور عموم و خصوص جامعه تداعی و تقویت می کند لازم است به "ایده دانشگاه" رجوع کنیم . ایده دانشگاه در واقع مفروضات اولیه و اساسی است که منجر به شکل گیری چارچوب فهم نظری ما از دانشگاه با توجه به نیازها و الزامات جامعه می گردد. اینکه چه چیزی می خواهیم و چه چیزی در ذهنمان تداعی می کنیم ؟ و انتظار داریم چه نیازهایی از جامعه را دانشگاه حل کند ؟ در جست و جوی پاسخ به این پرسش هاست که  چشم انداز ، سیاست و برنامه های آموزش عالی تعریف و تبیین خواهند شد. و یک شناخت جامع و مورد وفاق از دانشگاه شکل خواهد گرفت.


شاید مطرح شدن این مبانی فلسفی بخاطر برخی دلایل ، برای مدیران نظام آموزش عالی (که اکثرأ از متخصصان این حوزه نیستند)، جذاب نباشد و اجمالا از آن عبور کنند. اما این عدم توجه منجر به درگیری و کلنجار ذهنی ایشان حول و حوش معلول می گردد. و در اغلب موارد علت مغفول می ماند . سقف بنایی که آب باران از آن می چکد، هربار هم که رنگ بزنید صرفأ ظاهر آن را اصلاح کرده اید و در نهایت آن سقف می پکد و آوار می شود مگر آنکه به صورت اصولی رفع عیب از علت آن در پشت بام بنا کنید.


از طرفی همین معطوف شدن توجهات در مسایل فرع و معلول ، باعث طرح مبانی فکری و نظری بسیار و ایجاد آشفتگی ها در نظام آموزش عالی کشور گردید که نتایج آن اتخاذ تصمیماتی سیاست زده و مقطعی و طرح های متعارض و غیر کارشناسی در سیستم است و آنچه که امروز به جای مانده است و همه ی ما به وضوح شاهد آن هستیم، به اندازه کافی گویا روند هایست که بر سر آموزش عالی کشور آمده است.


گاهی یک بیماری در وجود انسان علائم ظاهری ندارد و در ارزیابی های بالینی و توسط متخصصان تشخیص داده می شود و گاهی علائم بیماری آنقدر محسوس و آشکار است که حتی یک فرد غیر متخصص و عادی هم قادر است بیماری را تشخیص بدهد.  وضعیت نظام آموزشی کشور اکنون به نحویست که آحاد جامعه می توانند تشخیص بدهند که در شرایط نامناسبی قرار دارد.
این پریشان حالی و آشفتگی حاکم بر نظام آموزش عالی در نتیجه اتخاذ سیاستگذاریها ست که در دهه های اخیر بدون توجه به "ایده و فرهنگ دانشگاهی " معمول شده است. طبیعتأ به دنبال ایده آموزش عالی ، فرهنگ دانشگاهی شکل و ترویج می گیرد. حال آنکه  از سال ۱۳۱۳ شمسی که رسمأ دانشگاه‌ در ایران تاسیس شد مستمرأ نتوانستیم یک ایده کامل و مورد توافق و بالطبع الگو و مدل مناسب ایرانی و بومی از دانشگاه ارائه نماییم، از این جهت "فرهنگ دانشگاهی" ما هم در نقص و نوسان بوده است.


جالب اینجاست که در ادبیات آموزش عالی کشورمان "فرهنگ دانشگاهی" متشکل از دو واژه ایست ، که نه "فرهنگ" و نه "دانشگاه"  کماکان دارای معنا و مفهومی مورد وفاق در جامعه علمی و اندیشمند ما نیستند و هر کس از دیدگاه و زاویه علمی خودش از این اصطلاحات تعریفی ارائه می دهد . هنگامی که ما در خصوص «این چیست؟» هنوز به یک تعریف و وفاق نرسیده ایم ، چگونه می توانیم آنرا تبیین و تشریح کنیم؟ و به شناخت برسیم؟
فرهنگ به مثابه درختی است که به ترتیب ارزش ها ، رویه ها ، هنجارها و نماد ها چهار بخش ریشه ، تنه ، شاخه ها و برگ های درخت هستند. ارزش ها در حقیقت باورهای کلی و اعتقادات نهادینه شده جامعه هستند که باعث شکل گیری رویکرد و دیدگاه و حتی نحوه تفکر افراد می گردد (رویه ها) و چارچوب باید و نباید های فردی و جمعی را حتی در جزییات (هنجار ها) بوجود می آورد. و نماد ها علائم ویژه و منحصر بفرد هر فرهنگی است که به سهولت و سرعت دست خوش تغییرات می شوند. پس کاملا مشخص است که این امکان تغییر، هرچه بسمت پایین تنه درخت ، دشوارتر خواهد بود. 
ویژگی بارز دانشگاه در اینجاست که ارزش های جامعه ، ایده دانشگاهی است و هنجارهای فرهنگی وسعت فعالیت دانشگاهی است. پس دانشگاه در حقیقت پاسدار فرهنگ و آموزش جامعه است . حفظ و ارتقای فرهنگ و آموزش جامعه وظیفه دانشگاه است و اگر یک دانشگاه واقعأ برآمده از ایده و فر هنگ ناب یک جامعه باشد و کارش را درست انجام دهد کسانی که وارد آن می شوند فرهنگی تر خواهند شد و اگر از فرهنگ دیگری آمده باشند تحت تاثیر فرهنگ دانشگاه محل تحصیل شان خواهند شد. و احساس انسان مترقی تری خواهند داشت. واژه عالی در اصطلاح آموزش عالی نیز اشاره به همین ویژگی خاص و برتری دارد که مطابق با فرهنگ و آموزش باشد، بدین معنا که هر چقدر آموزش شما در سمت و سوی مطابقت با "ارزش های فرهنگی ملی"  و "علمی بین المللی" باشد "عالی تر" خواهد بود. وهم علم وهم مردم و هم دانشگاه در سطح ملی و بین المللی از منافع دانشگاه بهره خواهند برد.


آنچه بعنوان "پارادوکس ثبات و تغییر" در آموزش عالی مطرح میگردد معتقدم دوستدار ارزش و باورها و در یک کلام فرهنگ ایرانی نیست. چون وظیفه دانشگاه "تغییر فرهنگی" نیست بلکه "ارتقای فرهنگی" است که افرادی "مغایر" با فرهنگ جامعه تربیت نمی کند بلکه افرادی "مترقی" در جامعه ، تربیت می کند. و باور دارم اگر اصالت دانشگاهی حفظ شود و برآمده از ارزش های فرهنگی جامعه باشد هرگز کشمکش ثبات و تغییر فرهنگی شکل نخواهد گرفت زیرا دانشگاه توانایی اقناع جامعه برای پذیرش ارتقا را خواهد داشت.
با چنین توضیحی این ابهام شکل می گیرد که اگر برای دانشگاه وظیفه پاس داشت از فرهنگ و آموزش قائل هستیم پس مراکز آموزش عالی و دانشگاهی علوم پزشکی، صنعتی، فنی و مهندسی چه نقشی دارند؟
به نظرم دانشگاه در واقع آن بخش از فعالیت اندیشمندان و صاحبان نظر در گروه ها و رشته های مختلف است که با دانش و مهارت خویش، عالی ترین نحوه آموزش را در چارچوب تمامی معیارهای علمی و فرهنگی مرجع، تدوین و ارائه می کنند. این نحوه آموزش صرفا به معنای تدوین روش تدریس نیست بلکه آموزش، حفظ و ارتقا علم در چارچوب فرهنگ جامعه است. و اگر مبنا و هدف ما بر این باشد که دانشگاهی برتر و شاخص در سطح جهانی داشته باشیم باید المان های فرهنگ را از اخلاق، ادبیات، هنر، فلسفه، تا تاریخ، جغرافیا و جامعه شناسی و غیره را  با علم و دانش تخصصی پیوند بزنیم. تا "هویت دانشگاهی" خودمان را داشته باشیم. زیرا وقتی ایده  و فرهنگ دانشگاهی برآمده از فرهنگ جامعه متمدن ایرانی شکل گرفته باشد آن زمان است که  "اصالت" و "تمایز"، هویت دانشگاهی ایران را در جهان با مؤلفه های منحصر بفرد خود ، معرفی می کند. دانشگاه محل تلاقی علم و فرهنگ است. و گرنه "مراکز آموزش حرفه ای" پزشکی، صنعتی، فنی و مهندسی خواهند بود.


اکنون لازم است تا نخست باز تعریفی اساسی و مورد وفاق در بین صاحب نظران این عرصه در خصوص ایده و اصالت دانشگاه در ایران شکل بگیرد. هرچند که معتقدم تمام صاحب نظران و متخصصان این حوزه ، ایده ی واحدی از دانشگاه دارند و فقط بیان آنها متفاوت است و رسیدن به یک ادبیات واحد و توافق برآن، نیازمند گفتمان های این چنین است و مهم دیگر، هر گونه سیاستگذاری، برنامه ریزی و مدیریت در نظام آموزش عالی می بایست برآمده از فرهنگ دانشگاهی باشد. فرهنگی که خرده فرهنگ های دیگری را در وجود خود جای داده است و غفلت از شناخت آنها منجر به وضعیت نابسامان امروز نظام آموزش عالی ایران شده است.
سه ضلع نیروی انسانی دخیل در نظام آموزش عالی کشور، سه فرهنگ مجزای دانشجویی، استادی و فرهنگ اداری و مدیریتی را شکل داده اند با مختصات متفاوت، حتی در زبان و یک خرده فرهنگ خاص نیز در گروه ها و رشته های مختلف دانشگاهی شکل گرفته است که تلفیقی از اشتراک فرهنگ دانشجویی و فرهنگ اساتید آن رشته هاست  که اجبارأ و یا اختیارأ در طول سالیان متمادی شکل یافته است.


آیا تصمیماتی که در بخش آموزش عالی بویژه در یکی, دو دهه اخیر اتخاذ و اعمال شده است برآمده ازاشتراک نظر و دیدگاه متخصصان و پژوهشگران این حوزه بوده است ؟ و از دل خواستگاه حقیقی آن یعنی اساتید استخوان خرد کرده آموزش عالی  تدوین، ارائه ، اجرا و نظارت شده است؟ و یا مدیران اغلب سیاسی  در هر برهه زمانی بنا به تشخیص خود به اعمال سیاست، برنامه و اجرا، مبادرت نموده اند؟

 

مسعود رامرودی
۰۶ فروردين ۹۹ ، ۲۱:۱۵ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر