چالشها و فرصتهای آموزش عالی

مسائل آموزش عالی ایران

چالشها و فرصتهای آموزش عالی

مسائل آموزش عالی ایران

چالشها و فرصتهای آموزش عالی

در این صفحه به بررسی شرایط ، نقد، پیشنهادات، چالشها و فرصت های نظام آموزشی بخصوص در حوزه آموزش عالی(دانشگاهی) کشور بلحاظ موضوعات مبتلا به و مورد توجه متخصصان در توسعه و برنامه ریزی آموزش عالی ( در حیطه اهداف، چشم انداز، سیاست ها، ساختار ، سطوح مدیریتی ، برنامه ها، طرح ها و تاثیرات محیطی و بیرونی بر سیستم) می پردازم. ضمن اینکه کلیه مطالب صرفا منعکس کننده دیدگاه و نظرات شخصی نگارنده است. و ممکن است با دیدگاه فردی و یا سازمانی اشخاص حقیقی و حقوقی متفاوت باشد.

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «آموزش عالی» ثبت شده است

بسمه تعالی

انسان،محور توسعه و کلید پیشرفت جامعه است. در طول تاریخ این آرمان خواهی انسان های بزرگ بوده است که منشأ تحولات عظیم در دنیای ما بوده است انسان های نخبه و با هوشی که توانسته اند دنیایی زیباتر برای همه انسانهای دیگر ایجاد کنند.
یکی از کارکردهای فوق العاده مهم سیستم آموزشی یک جامعه حراست و حفاظت از استعداد های درخشان آن جامعه است که باید در جهت ظهور و بروز و تسهیل آن ایفای نقش نماید.  طبیعتاً در یک نظام آموزشی پویا ، امکان تحقق  این امر  به حداکثر می رسد.
در کنار این نقش حیاتی، جامعه و حاکمیت نیازمند مکانیسم های حفظ و ارتقاء استعداد هاست تا هزینه های سیستم آموزشی هدر نرود وبثمر برسد.
آموزش عالی بخشی از نظام آموزشی کشور است که مسئولیت شکوفایی استعدادهای جوان و نخبگان علمی را برعهده دارد. و ایجاد خلل در این وظیفه منجر به عقب ماندگی جامعه می شود. 
با این میزان اهمیت که نخبگان و بخصوص نخبگان علمی دارند آیا نمی توان انتظار داشت که بدخواهان کشور ما دست بر این نقطه حساس بگذارند و سیاست های کثیفی را با اهداف شوم و پلید خود در پیش گیرند؟
 روی دیگر سکه کمبود نیروی انسانی جوان نخبه در کشورهای غربی است و این موضوع که آنها به درستی و به خوبی می دانند که جذب نخبگان تا چه اندازه هم منجر به توسعه و پیشرفت جامعه آنها می شود و هم اعتبار کسب می کنند. 
پس به روش های مختلف  و پیشنهادات وسوسه برانگیز همچون  ایجاد فرصت های شغلی و حرفه ای، درآمد های سرشار ، ارائه امکانات و حتی  قدرشناسی و احترام این سرمایه های گرانبهای کشور را جذب می کنند. 
این تمام ماجرا نیست و برای ایجاد زمینه و فراهم کردن بستر انتقال نخبگان دانشگاهی در درون سیستم آموزش عالی کشور نیز فعالیت می کنند. و عده ای افراد نیز متاسفانه در زمین آنها ناخواسته و از روی جهل البته با  خوش بینی  بازی می کنند.
عبور از نخبه گرایی در دانشگاه ها و تمرکز بر توده گرایی دقیقا مهمترین کارکرد دانشگاه که همان توجه به نخبگان علمی بود را هدف قرار داد و به آن آسیب جدی  رساند.  به صورت یک سونامی وحشتناک  توجه مدیریت دانشگاهی  به طرح ها و برنامه های نخبه پروری  کمرنگ شد. بخش اعظمی از مراکز دانشگاهی و موسسات آموزش عالی التفات ویژه ای به این موضوع نداشتند و به دلایل مختلف تمایل به حرکت در مسیر توده گرایی نشان دادند و البته که خسارات جبران ناپذیری هم به نظام آموزش عالی و کشور وارد نمود. نتیجتا صرفاً چند دانشگاه مطرح آنهم در پایتخت و یکی دو مرکز استان مقصد تحصیل دانشجویان برتر کشور شد و بالطبع موجی از ایجاد تقاضا به تحصیل به این دانشگاه ها سرازیر شد. که البته باید به این نکته هم توجه کرد که این روند ، آسیب های دیگری هم به همراه دارد که مهمترین آن تمرکز محوری افراطی در ابعاد  اعتبار علمی، هئیت علمی، اقامت، منابع مالی ، منابع علمی و  حرفه ای است و همچنین منجر به تضعیف سایر مراکز و ایجاد ضعف علمی و آکادمیک در طول زمان، قابل ملاحظه است. البته از سال ۱۳۹۲ وزارت علوم مانع از این گسترش بی رویه و خسارت آور شد.
مخلص کلام اینکه توجه به نخبگان علمی در مراکز دانشگاهی کماکان از اهمیت خاصی برخوردار است و در ارزیابی و پایش  مراکز آموزش عالی و مدیریت آنها  می بایست توجه جدی به اهداف و برنامه های آنها در جذب به تحصیل، ارائه خدمات و تسهیلات و همچنین نقش دانشگاه ها در فراهم نمودن شرایط در حین تحصیل و پس از تحصیل نخبگان علمی صورت پذیرد.
من معتقدم که دانشگاه و مراکز آموزش عالی کشور می بایست مسئول خدمات علمی و صدور مدارک تحصیلی در درجات مختلف و بویژه تحصیلات تکمیلی خود باشند.  اصلاح  نقش ماشین صدور مدرک دانشگاه ها زمانی صورت می پذیرد که آنها  در قبال آنچه آموزش می دهند مسئولیت داشته باشند . و حمایت از دانش آموختگان در زمره وظایف جدی آنها قرار بگیرد و به انتظاری اجتماعی مبدل شود. و  مورد ارزیابی و نظارت شدید حاکمیت باشد. در آن صورت است که مراکز آموزش عالی کشور در خصوص خدماتی که ارائه می دهند حساسیت به خرج خواهند داد و از قرار گرفتن در صف کسب جواز گسترش رشته ها و دوره ها از وزارت علوم خارج خواهند شد.

مسعود رامرودی
۲۵ شهریور ۹۹ ، ۰۲:۲۷ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

بسمه تعالی


واقعیت این است که برای اصلاح و تغییر ساختار و مسیر آموزش عالی کشور، که دانشگاهی کارآمد و اثربخش را در باور عموم و خصوص جامعه تداعی و تقویت می کند لازم است به "ایده دانشگاه" رجوع کنیم . ایده دانشگاه در واقع مفروضات اولیه و اساسی است که منجر به شکل گیری چارچوب فهم نظری ما از دانشگاه با توجه به نیازها و الزامات جامعه می گردد. اینکه چه چیزی می خواهیم و چه چیزی در ذهنمان تداعی می کنیم ؟ و انتظار داریم چه نیازهایی از جامعه را دانشگاه حل کند ؟ در جست و جوی پاسخ به این پرسش هاست که  چشم انداز ، سیاست و برنامه های آموزش عالی تعریف و تبیین خواهند شد. و یک شناخت جامع و مورد وفاق از دانشگاه شکل خواهد گرفت.


شاید مطرح شدن این مبانی فلسفی بخاطر برخی دلایل ، برای مدیران نظام آموزش عالی (که اکثرأ از متخصصان این حوزه نیستند)، جذاب نباشد و اجمالا از آن عبور کنند. اما این عدم توجه منجر به درگیری و کلنجار ذهنی ایشان حول و حوش معلول می گردد. و در اغلب موارد علت مغفول می ماند . سقف بنایی که آب باران از آن می چکد، هربار هم که رنگ بزنید صرفأ ظاهر آن را اصلاح کرده اید و در نهایت آن سقف می پکد و آوار می شود مگر آنکه به صورت اصولی رفع عیب از علت آن در پشت بام بنا کنید.


از طرفی همین معطوف شدن توجهات در مسایل فرع و معلول ، باعث طرح مبانی فکری و نظری بسیار و ایجاد آشفتگی ها در نظام آموزش عالی کشور گردید که نتایج آن اتخاذ تصمیماتی سیاست زده و مقطعی و طرح های متعارض و غیر کارشناسی در سیستم است و آنچه که امروز به جای مانده است و همه ی ما به وضوح شاهد آن هستیم، به اندازه کافی گویا روند هایست که بر سر آموزش عالی کشور آمده است.


گاهی یک بیماری در وجود انسان علائم ظاهری ندارد و در ارزیابی های بالینی و توسط متخصصان تشخیص داده می شود و گاهی علائم بیماری آنقدر محسوس و آشکار است که حتی یک فرد غیر متخصص و عادی هم قادر است بیماری را تشخیص بدهد.  وضعیت نظام آموزشی کشور اکنون به نحویست که آحاد جامعه می توانند تشخیص بدهند که در شرایط نامناسبی قرار دارد.
این پریشان حالی و آشفتگی حاکم بر نظام آموزش عالی در نتیجه اتخاذ سیاستگذاریها ست که در دهه های اخیر بدون توجه به "ایده و فرهنگ دانشگاهی " معمول شده است. طبیعتأ به دنبال ایده آموزش عالی ، فرهنگ دانشگاهی شکل و ترویج می گیرد. حال آنکه  از سال ۱۳۱۳ شمسی که رسمأ دانشگاه‌ در ایران تاسیس شد مستمرأ نتوانستیم یک ایده کامل و مورد توافق و بالطبع الگو و مدل مناسب ایرانی و بومی از دانشگاه ارائه نماییم، از این جهت "فرهنگ دانشگاهی" ما هم در نقص و نوسان بوده است.


جالب اینجاست که در ادبیات آموزش عالی کشورمان "فرهنگ دانشگاهی" متشکل از دو واژه ایست ، که نه "فرهنگ" و نه "دانشگاه"  کماکان دارای معنا و مفهومی مورد وفاق در جامعه علمی و اندیشمند ما نیستند و هر کس از دیدگاه و زاویه علمی خودش از این اصطلاحات تعریفی ارائه می دهد . هنگامی که ما در خصوص «این چیست؟» هنوز به یک تعریف و وفاق نرسیده ایم ، چگونه می توانیم آنرا تبیین و تشریح کنیم؟ و به شناخت برسیم؟
فرهنگ به مثابه درختی است که به ترتیب ارزش ها ، رویه ها ، هنجارها و نماد ها چهار بخش ریشه ، تنه ، شاخه ها و برگ های درخت هستند. ارزش ها در حقیقت باورهای کلی و اعتقادات نهادینه شده جامعه هستند که باعث شکل گیری رویکرد و دیدگاه و حتی نحوه تفکر افراد می گردد (رویه ها) و چارچوب باید و نباید های فردی و جمعی را حتی در جزییات (هنجار ها) بوجود می آورد. و نماد ها علائم ویژه و منحصر بفرد هر فرهنگی است که به سهولت و سرعت دست خوش تغییرات می شوند. پس کاملا مشخص است که این امکان تغییر، هرچه بسمت پایین تنه درخت ، دشوارتر خواهد بود. 
ویژگی بارز دانشگاه در اینجاست که ارزش های جامعه ، ایده دانشگاهی است و هنجارهای فرهنگی وسعت فعالیت دانشگاهی است. پس دانشگاه در حقیقت پاسدار فرهنگ و آموزش جامعه است . حفظ و ارتقای فرهنگ و آموزش جامعه وظیفه دانشگاه است و اگر یک دانشگاه واقعأ برآمده از ایده و فر هنگ ناب یک جامعه باشد و کارش را درست انجام دهد کسانی که وارد آن می شوند فرهنگی تر خواهند شد و اگر از فرهنگ دیگری آمده باشند تحت تاثیر فرهنگ دانشگاه محل تحصیل شان خواهند شد. و احساس انسان مترقی تری خواهند داشت. واژه عالی در اصطلاح آموزش عالی نیز اشاره به همین ویژگی خاص و برتری دارد که مطابق با فرهنگ و آموزش باشد، بدین معنا که هر چقدر آموزش شما در سمت و سوی مطابقت با "ارزش های فرهنگی ملی"  و "علمی بین المللی" باشد "عالی تر" خواهد بود. وهم علم وهم مردم و هم دانشگاه در سطح ملی و بین المللی از منافع دانشگاه بهره خواهند برد.


آنچه بعنوان "پارادوکس ثبات و تغییر" در آموزش عالی مطرح میگردد معتقدم دوستدار ارزش و باورها و در یک کلام فرهنگ ایرانی نیست. چون وظیفه دانشگاه "تغییر فرهنگی" نیست بلکه "ارتقای فرهنگی" است که افرادی "مغایر" با فرهنگ جامعه تربیت نمی کند بلکه افرادی "مترقی" در جامعه ، تربیت می کند. و باور دارم اگر اصالت دانشگاهی حفظ شود و برآمده از ارزش های فرهنگی جامعه باشد هرگز کشمکش ثبات و تغییر فرهنگی شکل نخواهد گرفت زیرا دانشگاه توانایی اقناع جامعه برای پذیرش ارتقا را خواهد داشت.
با چنین توضیحی این ابهام شکل می گیرد که اگر برای دانشگاه وظیفه پاس داشت از فرهنگ و آموزش قائل هستیم پس مراکز آموزش عالی و دانشگاهی علوم پزشکی، صنعتی، فنی و مهندسی چه نقشی دارند؟
به نظرم دانشگاه در واقع آن بخش از فعالیت اندیشمندان و صاحبان نظر در گروه ها و رشته های مختلف است که با دانش و مهارت خویش، عالی ترین نحوه آموزش را در چارچوب تمامی معیارهای علمی و فرهنگی مرجع، تدوین و ارائه می کنند. این نحوه آموزش صرفا به معنای تدوین روش تدریس نیست بلکه آموزش، حفظ و ارتقا علم در چارچوب فرهنگ جامعه است. و اگر مبنا و هدف ما بر این باشد که دانشگاهی برتر و شاخص در سطح جهانی داشته باشیم باید المان های فرهنگ را از اخلاق، ادبیات، هنر، فلسفه، تا تاریخ، جغرافیا و جامعه شناسی و غیره را  با علم و دانش تخصصی پیوند بزنیم. تا "هویت دانشگاهی" خودمان را داشته باشیم. زیرا وقتی ایده  و فرهنگ دانشگاهی برآمده از فرهنگ جامعه متمدن ایرانی شکل گرفته باشد آن زمان است که  "اصالت" و "تمایز"، هویت دانشگاهی ایران را در جهان با مؤلفه های منحصر بفرد خود ، معرفی می کند. دانشگاه محل تلاقی علم و فرهنگ است. و گرنه "مراکز آموزش حرفه ای" پزشکی، صنعتی، فنی و مهندسی خواهند بود.


اکنون لازم است تا نخست باز تعریفی اساسی و مورد وفاق در بین صاحب نظران این عرصه در خصوص ایده و اصالت دانشگاه در ایران شکل بگیرد. هرچند که معتقدم تمام صاحب نظران و متخصصان این حوزه ، ایده ی واحدی از دانشگاه دارند و فقط بیان آنها متفاوت است و رسیدن به یک ادبیات واحد و توافق برآن، نیازمند گفتمان های این چنین است و مهم دیگر، هر گونه سیاستگذاری، برنامه ریزی و مدیریت در نظام آموزش عالی می بایست برآمده از فرهنگ دانشگاهی باشد. فرهنگی که خرده فرهنگ های دیگری را در وجود خود جای داده است و غفلت از شناخت آنها منجر به وضعیت نابسامان امروز نظام آموزش عالی ایران شده است.
سه ضلع نیروی انسانی دخیل در نظام آموزش عالی کشور، سه فرهنگ مجزای دانشجویی، استادی و فرهنگ اداری و مدیریتی را شکل داده اند با مختصات متفاوت، حتی در زبان و یک خرده فرهنگ خاص نیز در گروه ها و رشته های مختلف دانشگاهی شکل گرفته است که تلفیقی از اشتراک فرهنگ دانشجویی و فرهنگ اساتید آن رشته هاست  که اجبارأ و یا اختیارأ در طول سالیان متمادی شکل یافته است.


آیا تصمیماتی که در بخش آموزش عالی بویژه در یکی, دو دهه اخیر اتخاذ و اعمال شده است برآمده ازاشتراک نظر و دیدگاه متخصصان و پژوهشگران این حوزه بوده است ؟ و از دل خواستگاه حقیقی آن یعنی اساتید استخوان خرد کرده آموزش عالی  تدوین، ارائه ، اجرا و نظارت شده است؟ و یا مدیران اغلب سیاسی  در هر برهه زمانی بنا به تشخیص خود به اعمال سیاست، برنامه و اجرا، مبادرت نموده اند؟

 

مسعود رامرودی
۰۶ فروردين ۹۹ ، ۲۱:۱۵ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر